فئودالیسم Feudalism که به بزرگ مالکی , نظام خان خانی , ملوک الطوایفی و رژیم ارباب - رعیتی نیز ترجمه شده است , به آن نظام اجتماعی - اقتصادی اطلاق می شود که اساس آن را تیول یا اقطاع تشکیل می دهد . تیول به قلمرو یک مامور اطلاق می شود که از ارباب کسب می گردید و روی آن افرادی به نام سرف یا رعیت کار می کردند .
رئالیسم در هنر و ادبیات به موجب آن طبیعت و سایر مظاهر طبیعى باید با تمام زشتىها و زیبایى هایش در هر اثر هنرى نمودار گردد. به طور کلى پیروان این مکتب معتقدند که هنر بیان مستقیم واقعیات و تجربه و تحلیل علل آن مىباشد. این روش، دخالت، عواطف و احساس را در خلق اثر نهى مىکند و در مقابل «رمانتیسم» که بر تخیلات و احساسات استوار است، قرار مىگیرد.
رئالیسم در فلسفه مفهوم رایج
اصطلاح رئالیسم فلسفه این است که: «هستى اشیاء، مستقل از شناخت و ادراک و ذهن
اشخاص است.» اساساً چه ما به عنوان فاعل شناسا (سوژه) به شناخت اشیاء اقدام کنیم و
چه اقدام نکنیم - و اساساً چه چیزى به نام ذهن و فاعل شناسند وجود داشته باشد، یا
نه - جهان خارج بر سر جاى خود وجود واقعى عینى دارد. در مقابل این تفکر، ایدئالیسم
قراردارد و به معناى تحویل تمام واقعیت به اندیشه وصور ذهنى یا به عبارتى به فاعل
شناساست. (ر.ک: همان، ص 293-290)
فلسفه اسلامى از بعضى جهات در رده فلسفههاى رئالیستى
جاى مىگیرد (اصول فلسفه و روش رئالیسم، علامه محمد
حسین طباطبایى، انتشارات صدرا) و از جهت مقدم
کردن حقیقت غیر مادى بر ماده، به یک معنا از فلسفههاى ایدئالیستى محسوب مىشود.
(فرهنگ واژهها، همان، ص 56)
رئالیسم در سیاست در عرصه سیاسى و اجتماعى رئالیسم کاربرد خاصى و محدودى از واقعیت را در بر دارد. رئالیسم در این عرصه به معناى ارزیابى و عمل همراه با واقع بینى واستفاده از امکانات موجود در جهت حکومت و کسب قدرت و منافع بیشتر است. در این نگرش بر خلاف ایدئالیسم که سیاست را هنر خوب حکومت کردن و بر محور اصول اخلاق و متعالی انسانى مىداند، حکومت کردن به هر شکل ممکن تجویز مىشود. و یک انسان معقول سیاسى را یک عملگرا (pragmatist)ى تمام عیار مىداند. متأسفانه در جهان سیاست، که بیشتر، نگرشهاى مادى و سکولار حاکم است، پیرو توصیههاى نیکولو ماکیاولى - به عنوان یک رئالیست افراطى - بیشتر سیاست مداران و دولتمردان، بر طبق این اصول و اندیشههاى واقع گرایانهاش مىکند
فمینیسم (feminism) واژهاى فرانسوى است که در قرن نوزدهم به «جنبش زنان» اطلاق مىشد و امروزه به «دفاع از حقوق اساسى زنان بر اساس آرمان برابرىطلبى» اطلاق مىشود .
اومانیسم در برابر خدا محوری، این نگرش، اصالت را به انسان داده و در حقیقت انسان محوری را زیر بنا به حساب می آورد. استدلالشان بر این دیدگاه آن است که انسان اولین موجود شناخته شده در عالم و نیز موجود برتر است
لیبرالیسم به عنوان یکی از مکاتب و ایدئولوژی های مهم غرب است که مبتنی بر ویژگی ها، اصول و مقدمات فکری است که یکی از آنها اومانیسم و انسان محوری است. در ادامه به صورت مختصر توضیحاتی پیرامون این دو اصطلاح ارائه می شود:
پوپولیسم (populis) به معنی حکومت توده وار، یا مردم باور و... است که ریشه این نوع تفکر در میان روشنفکران تندرو روسیه، در دهه 1860 با ظهور نارودینکها (مردم باوران) پدید آمد. به اعتقاد آنها، روسیه بی آن که مرحله سرمایه داری را بگذارند، می تواند مستقیم به سوسیالیسم برسد و اساس آن را می توان بر کمون های روستایی گذاشت.
اساس مارکسیسم آن طور که در «مانیفست کمونیست» (نوشته مارکس و انگلس) بیان شدهاست بر این باور استوار است که تاریخ جوامع تاکنون تاریخ مبارزه طبقاتی بودهاست و در دنیای حاضر دو طبقه، بورژوازی و پرولتاری وجود دارند که کشاکش این دو تاریخ را رقم خواهد زد.
میان مارکسیستهای مختلف، برداشتهای بسیار متفاوتی از مارکسیسم و تحلیل مسائل جهان با آن موجود است اما موضوعی که تقریباً همه در آن توافق دارند: «واژگونی نظام سرمایهداری از طریق انقلاب کارگران و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و لغو کار مزدی و ایجاد جامعهای بی طبقه با مردمی آزاد و برابر و در نتیجه، پایان ازخودبیگانگی انسان» است. (که کمونیستها معتقدند در جهان سرمایهداری ناگزیر است)
مارکس و انگلز همانند بقیه سوسیالیستها، تلاش کردند تا به کاپیتالیسم و سیستمهایی که در جهت به خدمت گرفتن کارگران پایه ریزی شده بودند خاتمه دهند. در حالی که سوسیالیستها در آغاز راه به دنبال اصلاحات اجتماعی بلند مدت بودند، مارکس و انگلز معتقد بودند که انقلاب اجتماعی اجتنابناپذیر بوده و تنها مسیر ممکن به سوی سوسیالیسم است.
صهیونیسم نام یک جنبش ناسیونالیستی یهودی است که هدف آن ایجاد یک دولت خود مختار یهودی در فلسطین بود، صهیونیسم صورت دنیوی و ملت پرستانهای از یهودیت است که در اواخر قرن نوزده پدید آمد. این جنبش نام خود را از کوه «صهیون» در اورشلیم گرفته است که ظاهراً آرامگاه داود نبی ـ علیه السّلام ـ در آن قرار دارد، بنابر نظر صهونیستها یهودیان خارج از این سرزمین در تبعید زندگی میکنند و زندگی کامل فقط در آن جا ممکن است.
رئالیسم به معنای واقع گرایی است. این اصطلاح بیشتر در حوزههای کاربردش در مقابل ایدئالیسم (آرمان گرایی) استعمال میشود، مهمترین حوزههایی که این مفهوم در آنها به کار میرود عبارت است از فلسفه، اخلاق، سیاست، هنر، ادبیات ومباحث زیبایی شناسی. در یک تعریف کلی ـ و تا حدی مناسب با حوزههای مختلف ـ شاید بتوان گفت: «رئالیسم عبارت است از وضع و حالتی که در آن به اموری که داخل در متن واقع و خارج از ذهن انگاشته میشود اهتمام ویژه داده میشود».
فاشیسم از کلمة ایتالیایی (fascio) به معنای دسته و مجموعه گرفته شده است. این تعبیر در اصطلاح خاص آن در توصیف حکومت موسولینی در ایتالیا به کار میرود. امّا در اصطلاح عام به عنوان اسم جنس برای همة نظامهای دیکتاتوری و جنبشهای قدرت باور مانند نازیسم آلمان، فالانژیسم اسپانیا، گارد آهنی رومانی و... استفاده میشود. موسولینی عناصر اصلی فاشیسم را مخالفت با صلح و سوسیالیسم و دموکراسی و تقدیس دولت میداند.
دمکراتیک حکومتی است که بر مبنای دمکراسی استوار است. «دمکراسی واژهای است برگرفته از واژههای یونانی (دموس) به معنای مردم و کراسیا به معنای قدرت (مردم سالاری، قدرت مردم).
سوسیالیسم از واژة فرانسوی «سوسیال» به معنای اجتماعی اخذ شده است. فرهنگ انگلیسی آکسفور این واژه را این گونه تعریف کرده است: «نظریة یا سیاستی که هدف خود را مالکیت یا نظارت کلّ اجتماع بر ابزار تولید (سرمایه، زمین، دارایی و غیره) در جهت تأمین منافع همگانی قرار میدهد و یا از این مالکیت و نظارت حمایت میکند». سوسیالیسم اصولاً در مقابل تعالیم فردگرایانة لیبرالیسم اقتصادی و سرمایهداری قرار میگیرد و برخلاف این مکاتب ـ که فرد و منفعت فردی اهتمام دارند ـ این اندیشه بر جمع گرایی و سود همگانی تأکید میکند.
امپریالیسم به معنای استعمارگری است. عنوانی است برای قدرتی یا دولتی که
بیرون از حوزة ملی خود به تصرف سرزمینهای دیگر بپردازد و مردم آن
سرزمینها را به زور وادار به فرمانبرداری از خود کند و از منابع اقتصادی و
مالی و انسانی آنها به سود خود بهرهبرداری کند. در واقع امپریالیسم از
کلمة «امپراتوری» گرفته شده است.
در اسلام از امپریالیسم تعبیر به استکبار شده است جریانی که همیشه در برابر
پیامبران قرار داشته است و مانع از تعالیم انبیاء بودهاند؛ «و قارون
وفرعون وهامان و لقد جاءَهُم موسی بالبیّنات فاستکبروا فی الاَرض»؛
قارون و فرعون و هامان در برابر معجزات موسی استکبار ورزیدند.
نه تنها استکبار ورزیدند بلکه دیگران را نیز به استثمار کشاندند؛ «انّ
فرعَونَ علا فی الارضِ و جعلَ اهلَها شیعاً یستَضعِفُ طائفةً مِنهُم»؛
فرعون در زمین سرکشی و طغیان (استعمار) نمود و در میان مردم تفرقه و جدایی
انداخت و گروهی از آنها را ضعیف و ذلیل کرد.
ایدئولوژی از زبان فرانسه و مرکب از idee به معنای تصور و اندیشه + logie به معنای شناخت است. ایدئولوژی عبارت است از فلسفة سیاسی، اجتماعی و... که در آن توجه به عمل به اندازة نظر و آگاهی بیش از آن اهمیت دارد. ایدئولوژی سیستمی از اندیشهها (ایدهها) است که هم میخواهد جهان را توضیح دهد هم دگرگون کند. به عبارت دیگر هر ایدئولوژی طرحی آرمانی از جامعه دارد که پدید آوردن آن را از هواداران خود خواستار است.
ایسم (ism): ایسم در لغت به معنای اصالت، اصول و رویه است و در اصطلاح این پسوند به معنای طرفداری از یک مکتب فکری است، به پیروان یک مکتب خاص این عنوان اطلاق میشود.