اومانیسم
اومانیسم در برابر خدا محوری، این نگرش، اصالت را به انسان داده و در حقیقت انسان
محوری را زیر بنا به حساب می آورد. استدلالشان بر این دیدگاه آن است که
انسان اولین موجود شناخته شده در عالم و نیز موجود برتر است (جمیل صلیبا، پیشین، ج 1، ص 159).
این
مکتب با نهادن انسان در مرکز تأملات خود، اصالت را به رشد و شکوفایی انسان
می دهد. به طور کلی اومانیسم در تاریخ غرب، با دو قرائت یا در دو گرایش
کلی بروز کرده است. یکی گرایش فردگرا و دیگری گرایش جمع گرا. فرد گرایی که
قرائت غالب از انسان گرایی بوده است، نه تنها اصالت را به انسان، که به فرد
انسانی می دهد. در عرصه حیات سیاسی و اقتصادی، گرایش جمع گرا معمولا در
مکاتب سوسیالیسم و مارکسیسم و گرایش فردگرایانه خصوصا در لیبرالیسم و
کاپیتالیسم خود را نشان داده است (عبدالرسول بیات، فرهنگ واژه ها، ص 40).
2.
از نظر تاریخی این جنبش اومانیستی بیشترین هم خود را صرف گریز از وضعیت
حاکم در دوره قرون وسطا و نفوذ کلیسایی قرار داده بود، و چندان دغدغه نظم
دادن به اندیشه های خود در چارچوب های علمی و فلسفی اومانیست ها، بیشتر از
اندیشه هایی استقبال می نمودند که در تقابل با نظام حاکم قرون وسطایی شکل
می گرفت. آنها مفاهیمی از جمله اختیار و آزادی انسان را همواره می ستودند.
طبیعت گرایی، تصدیق جایگاه لذت در زندگی اخلاقی، تساهل و تسامح دینی از
دیگر موضوعاتی بود که به تدریج مورد علاقه اومانیست ها قرار گرفت (همان، ص 42 - 41).
در
مجموع از قرن چهاردهم میلادی تا به امروز، اومانیسم در معنای عام خود
مؤلفه های زیر را مد نظر داشته است: محوریت انسان و پای بندی به خواست ها و
علایق انسانی، اعتقاد به عقل، شک گرایی و روش علمی به عنوان ابزاری تناسب
برای کشف حقیقت و ساختن جامعه انسانی، بر شمردن عقل و اختیار به عنوان
ابعاد بنیادی وجود انسان، اعتقاد به بنا نهادن اخلاق و جامعه بر مبنای خود
مختاری و برابری اخلاقی، اعتقاد به جامعه باز و تکثرگرا، تأکید بر دموکراسی
به عنوان بهترین تضمین کننده حقوق انسانی در برابر اقتدار فرمان روایان و
سلطه جویی حاکمان، التزام به اصل جدایی نهادهای دینی از دولت، پرورش هنر
مذاکره و گفت و گو به عنوان ابزار حل تفاوت و تقابل فهم های گوناگون،
اعتقاد به این که تبیین جهان بر پایه واقعیات ماورای طبیعی و توجه به جهان
غیر دنیوی برای حل معضلات بشری، تلاشی است برای ضعیف و بی ارزش کردن عقل
انسانی. جهان موجودی خود پیدایش و انسان نیز بخشی از همین جهان طبیعت است
که براساس یک فرآیند تحولی مداوم پدید آمده است و عقایدی مادی و ضد الهی
فراوان دیگر از این قبیل.
نقد و بررسی:1. بی تردید، آن گونه که اومانیسم
می پندارد، ایمان یگانه حقیقت هستی نیست؛ بلکه خود آفریده ای است که
خاستگاه وجود او، حقیقتی برتر از او و تنها حقیقت جهان است.
2. نگاهی
اجمالی به پیشینه مکتب مزبور نشا ن می دهد که همین نگرش انسان گرایانه، در
بسیاری از دوران های تاریخی، آنگاه که چیزی را معارض با منافع خود و به
اصطلاح ارزش های انسانی مورد باور خود تشخیص داده، در صدد حذف و نابودی آن
برآمده است؛ هر چند دیدگاه مقابل مزبور، نگرش انسان گرایانه دیگری بوده و
هر چند به نابودی انسان ها و ارزش های انسانی بینجامد.
3. در ادیان
آسمانی، خصوصا دین اسلام، انسان افزون بر این که از جایگاه ممتاز کرامت
انسانی و جانشینی حضرت حق برخوردار است و آسمان و زمین، مسخر او قلمداد شده
اند، اما آنچنان در عرصه هستی وا نهاده نیست که غیر مسؤولانه تنها به خود
بیندیشد و آنگاه که چیزی را در برابر منافع خود تشخیص داد، آن را ناحق تلقی
کند. شأن انسان نیز در تفکر اسلامی، در امور دنیوی محبوس و منحصر نیست؛
بلکه پایگاه و شأن او در ارتباط با مبدأ و معاد و ارزش های اخلاقی معنا می
شود (همان، ص 54).