سلام
چند تا کتاب گذاشتم که دوستان باید مطالعه کنند. اگه نخونی ناراحت میشم. مفاهیم ابتدایی است که باید بلد باشی.
بگو خب!
سلام به همه دوستان
من عاشق اون دسته از آدمهایی هستم که قرص و محکم پای حرف و اعتقادشون می ایستند. آنهایی که به فکر این نیستند که ممکنه مردم مسخرشون بکنند. مثل این پدر محترمی که راسخانه و مصمم پای تفکر و اعتقادش که البته به حق هم هست ایستاده.
ما هم این ادب بندگی و سادگی را بیاموزیم!
یا حق
تصویر از خانم: ندا عی قرلو
این دوتا عکس رو هم خودم تو منطقه ی شهر ری گرفتم.پیرمرد باقالی فروشی که موقع نماز باقالی هارو کنار خیابون رها کرده بود و حمد پروردگارشو به جا میآورد...واقعا باید یاد گرفت....
انسان اسیر نفس است و در جدال با شیطان.
میدان جهاد اکبر نفس است و جنود شیطان در این میدان در حال مبارزه با انسان است. متخلق شدن به آداب حسنه اخلاقی برای رسیدن به کمال در هر لحضه از عمر انسان نیازی ضروری است.
دوستان عزیز پیشنهاد میکنم هر هفته در یکی از کلاسهای اخلاق شرکت کنید. در زیر لیست کلاسهای اخلاقی که در تهران دائر هستند رو جهت اطلاع قرار دادم. انشالله استفاده کنید و حقیر را دعا بفرمایید.
به دوستان عزیزم مخصوصا آقایون، دیدن این فیلم رو توصیه میکنم!
مدت زمان: 2 دقیقه 9 ثانیه
سلام به همه دوستان
هیچ مطلبی نداشتم بذارم و واقعا وقت نمیکنم که این کار رو بکنم
به ذهنم رسد چندتا عکس بزارم تا.....
بقیه اش رو هم وقت ندارم بنویسم
فعلا.
با سلام خدمت همه دوستان من
باور کنید چند وقتی است که میزان سروکله زدنم رو با تلفن همراهم رصد میکنم. شاید بعضی وقتا نمی تونم خودمو از مبایلمبگیرم.
چک کردن ایمیل
اینستاگرام
تللگرام
وایبر و هزار کوفت و زهر مار دیگه
با خانواده بودن رو فراموش کردم و به دنبال ارتباط با دیکران هیتم
وای که چه دنیایی برای خودمون ساختیم
وایییییی
سه برادر نزد امام علی علیه السلام آمدند و گفتند
میخواهیم این مرد را که پدرمان را کشته قصاص کنی.
امام علی (ع) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟
آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم.
یکی از شترهایم شروع به خوردن درختی از زمین پدر اینها کرد،
پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد،
و من همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان ضربه زدم و او مرد.
امام علی علیه السلام فرمودند: بر تو حد را اجرا میکنم.
آن مرد گفت: سه روز به من مهلت دهید.
پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی بجا گذاشته
پس اگر مرا بکشید آن گنج تباه میشه،
و به این ترتیب برادرم هم بعد از من تباه میشود.
امیرالمومنین (ع) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را میکند؟
مرد به مردم نگاه کرد و گفت این مرد.
امیرالمومنین (ع) فرمودند: ای اباذر آیا این مرد را ضمانت میکنی؟
به
گزارش خبرنگار جامعه فارس، سالهای قبل وقتی در خیابانهای شمالی پایتخت راه میرفتیم افرادی
را میدیدیم که سگهای کوچولو را به قلاده بسته و با خود همراه کردند و با هم قدم
میزنند و هراز گاهی که خسته میشوند آرام در کنار هم در مینشینند و سگ کوچک برای
اینکه وفاداری خود را نشان دهد زبانش را به نشانه علاقه از دهان بیرون می آورد.
از تهاجم فرهنگی غرب تا تهاجم پا کوتاهها
در سالهای قبل مادران و پدران وقتی سوار ماشین میشدند نگران بودند که مبادا نونهالشان سر و یا دستشان را از پنجره خودروی خود بیرون ببرند اما امروز نگران پاپی و ساشاهای خود هستند که مبادا سر از اتومبیل بیرون بیاورند و برای آنها اتفاقی بیفتد.
شاید اگر روزگاری همراه شدن یک سگ با جوانان در خیابانها به عنوان یک مد و کلاس مطرح میشد اما امروزه در هر قشر و طبقهای در پایتخت میتوان دید که سگها جایگزین فرزندانی شدهاند که میتوانند مایه برکت و افزایش رزق و روزی خانواده باشند.
در
طی چند سال گذشته کارشناسان مطرح میکردند که جوانان و نوجوانان به خاطر جبران
خلأهای عاطفی و به دلیل اینکه نمیتوانند با والدین و همسالان خود ارتباط مؤثر و
خوبی را برقرار کنند به ارتباط با حیوانات زنده گرایش پیدا کردهاند اما وقتی
این موضوع به هشدار جدی تبدیل میشود که سگها جایگزین فرزندان خانوادهها میشوند.
بیان رهبری در خصوص جایگاه زن در اسلام
نظر اسلام در باب خانواده و جایگاه زن در خانواده، نظر خیلی روشنی است. المرأة سیّدة بیتها ؛(1) بزرگ خانه، زن خانه است؛ این از پیغمبر اکرم است. جایگاه زن در خانواده، همانی است که در گفتارهای گوناگون ائمه (علیهمالسّلام) آمده: المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة .(2) در تعبیرات عربی، قهرمان یعنی کارگزار، پادو، یک خدمتگزار محترم. میفرماید: در داخل خانه، زن قهرمانه نیست؛ ریحانه است، گلِ خانه است. خطاب به مردان میفرماید: بهترین شما کسانی هستند که بهترین رفتارها را با همسرانشان دارند. اینها نظرات اسلام است و از این قبیل الی ماشاءاللَّه وجود دارد. ولی در عین حال تحقق خواستهی اسلام در خانواده، یک امری است که با این بیانات تمام نمیشود، حل نمیشود؛ احتیاج به پشتوانهی قانونی، پشتوانهی اجرائی و ضمانت اجرائی دارد؛ و این کار باید انجام بگیرد. این کار در طول سالهای متمادیِ گذشته انجام نگرفته است. خانوادههائی که متدین بودند، مردانی که از اخلاقِ خوب برخوردار بودند و پایبندیهای شرعی داشتند، ملاحظاتی کردند؛ اما در مواردی که این خصوصیات نبوده، این ملاحظات نشده؛ به زن در داخل خانواده ظلم شده.
بعضی وقتا ما هنوز کارمون تمون نشده شروع می کنم خوشحالی کردن. مثل اون بنده خدایی که انتخابات هنوز تموم نشده رفت مصاحبه کرد که من بنده قطعی انتخاباتم!
خوشحالی کرد و جشن گرفت. اما ناگهان.....
ولش کن خودت ببین...
سخن رهبری با افسران جنگ نرم در خصوص جنگ نرم
در جنگ نرم، آن چیزی که باید مورد توجه باشد، این است: در جنگ نرم و جنگ روانی - که جنگ روانی یکی از بخشهای جنگ نرم است - هدف دشمن این است که محاسبات طرف مقابل را عوض کند. جنگ نرم مثل جنگ نظامی نیست. در جنگ نظامی هدف دشمن این است که مثلاً بیاید پایگاه طرف مقابل یا کشورِ مورد حمله را نابود کند و از بین ببرد، یا سرزمین را تصرف کند. در جنگ اقتصادی هدف این است که زیرساختهای اقتصادی را از بین ببرد. در جنگ نرم، هدف این چیزها نیست؛ این چیزها گاهی وسیله است برای آن هدف جنگ نرم. در جنگ نرم، هدف آن چیزی است که در دل شماست، در ذهن شماست، در مغز شماست؛ یعنی ارادهی شما. دشمن میخواهد ارادهی شما را عوض کند.
یکی از دوستان یک فایلی رو برام ارسال کرده که دیدن اون برای همه شما که دهه 60 متولد شدید یادی از گذشته است. تصاویری از همه کارتونهایی که دیدیم و باهاش بزرگ شدیم. تو هم ببین و یاد گذشته رو مرور کن.
نظر رهبری : احساس خوب، ارزشمند است اما عمل باید با عقلانیت همراه باشد
وقتی میبیند که یک جوانی اینجا توی خانه، در گرمای تابستان کولر و یخچال دارد، در سرمای زمستان وسیلهی گرمائی دارد، دانشگاه میرود، درس میخواهد، موفقیت دارد، بعد یکهو مسئلهی غزه میخواهد او را به حالت انفجار برساند، میگوید میخواهم بروم آنجا؛ خب، این احساس، احساس با ارزشی است؛ اما رفتن، غلط است. احساس، خوب است؛ اما این احساس نباید موجب شود که ما حالا راه بیفتیم برویم غزه. رفتن به غزه، آن وقت نه ممکن بود، نه جایز بود؛ اگر ممکن هم بود، جایز نبود.
خب، اینجا بین آرمانگرائی و بین آن واقعیت و دستوری که حالا از قول رهبری نقل کردند، که نباید بروید غزه، یک تعارضی درذهن این جوان به وجود میآید. نه، هیچ تعارضی وجود ندارد. آن احساس، احساس خوبی است؛ اما تصمیمی که بر اساس یک احساس گرفته بشود، یک مطالعهی دقیق، موشکافانه و عالمانه پشت سرش نباشد، آن تصمیم، لزوماً تصمیم درستی نیست. گاهی اوقات تصمیم، تصمیم غلطی است.
لزوم شرح صدر دانشجویان از نظر رهبری معظم
شرح صدر سیاسی در بین دانشجویان لازم است. این ربطی به مسئولین و مدیران دانشگاهها ندارد؛ مربوط به خود تشکلهای دانشجوئی است. من تأیید میکنم لزوم شرح صدر سیاسی را. هیچ منافاتی وجود ندارد بین پایبندی دقیق و عمیق به اصول و رعایت جهتگیری دقیق، در عین حال داشتن شرح صدر و برخورد غیر پرخاشگرانهی با کسانی که با فکر انسان همراه نیستند؛ بالخصوص در زمینههای سیاسی.
بیانات رهبری در خصوص آرمانگرایی در علم که به مثابه جهاد است
یکی از چیزهائی که ما از دانشجوها توقع داشتیم و این به طور طبیعی در دانشگاه و در محیط جوان وجود دارد و بنده هم اصرار داشتم که این حالت در دانشگاه زنده بماند، مسئلهی آرمانگرائی است. البته ما در دیدار با مجموعهی کارگزاران نظام در اوائل ماه، دربارهی آرمانگرائی و نسبتش با واقعگرائی، اینجا مقداری صحبت کردیم و بحث کردیم؛ که حالا شاید بعضی شنیده باشید. مسئلهی واقعگرائی در جای خودش محفوظ است، من هم بعد یک اشارهای خواهم کرد؛ لیکن آرمانگرائی، هم در سیاست، هم در همهی صحنههای دیگر - مثل آرمانگرائی در علم - باید مورد توجه باشد. آرمانگرائی در علم، یعنی در زمینهی مسائل علمی باید دنبال قله بود؛ که این، توجه شما را به درس خواندن و خوب درس خواندن باید نتیجه بدهد. من به شما عرض بکنم؛ امروز درس خواندن، علمآموزی، پژوهش و جدیت در کار اصلی دانشجوئی، یک جهاد است.
نقدی بر تعبیر آرمانگرایی در بین جوانان ما از منظر رهبری
در مورد آرمانگرائی یکی دو تا نکتهی کوتاه را عرض بکنیم. آرمانگرائی را با پرخاشگری اشتباه نکنیم؛ تصور نکنیم که هر کس آرمانگراتر است، پرخاشگرتر و دعواکنتر است؛ نه. میتوان بشدت پابند به آرمانها و پابند به اصول و به ارزشها بود، درعینحال پرخاشگر هم نبود. در آیهی شریفه میفرماید: (اشدّاء علی الکفّار).(2) (اشداء) جمع (شدید) است. شدید یعنی سخت، سخت یعنی نفوذناپذیر. هر جسمی که سختتر باشد، وقتی با جسم دیگری اصطکاک پیدا کرد، در آن جسم دیگر اثر میگذارد، اما از آن جسم اثر نمیپذیرد. همهمان اینجوری باشیم؛ اشداء باشیم. اما شدید بودن، اثرگذار بودن، لزوماً به معنای دعواگر بودن و پرخاشگر بودن نیست. گاهی اوقات انسان احساساتش غلبه میکند و میخواهد یک کاری را انجام بدهد. این دورهی احساسات شما، دورهی جوانی است؛ ما هم پنجاه شصت سال قبل از این، همین دورهها را گذراندیم. یک مدتی جوان بودیم، جوان پراحساساتی هم بودیم؛ میدانیم این دوره چه جوری است. ببینید، یک جاهائی احساساتی وجود دارد که این احساسات باید کنترل شود.
نگاه زیبا و همه جانبه رهبری در خصوص تهیه سوغات حج
کشور خودتان را هم که ایران عزیز و سربلند است را در این سفر سربلند کنید. حاجى ایرانى با رفتار خود میتواند کشور خود را، تاریخ خود را، انقلاب خود را، نظام جمهورى اسلامى خود را در چشم مردم دنیا- که آنجا همه از جاهاى مختلف جمعند- شیرین و عزیز کند. عکسش هم میشود. میشود برویم آنجا با کارهاى بد، نامناسب و سبک، کشورمان را سبک کنیم، ملتمان را سبک کنیم.
من با سوغاتى خریدن مخالف نیستم، اما با این بازارگردیها چرا؛ خیلى بد است. یک عدهاى عطش بازارگردى دارند؛ اینها ملت شما را، مردم شما را سبک میکند؛ حیف است. میروند یک جنسهائى را میخرند، غالباً هم جنسهاى بی کیفیت از کشورهاى دوردستِ سودجو که با همان کمپانىهاى داخل آن کشور میزبان بندوبست دارند. براى حجاج جنس بدلى و بىکیفیت درست میکنند میآورند توى این بازارها میریزند، شما هم میروید این ارز خودتان را و عِرض خودتان را میریزید براى اینکه این کالاهاى بی کیفیت را خریدارى کنید. امروز در کشور ما خوشبختانه کالاهاى داخلى با کیفیت خوب، متنوع، زیبا، ساخته شده دست کارگر ایرانى- برادر خودتان- فراوان است. بعضیها قبل از اینکه سفر مکه بروند، سوغاتیهاى سفر را در اینجا میخرند- کار خوبى است- نگه میدارند؛ بعد که برگشتند، همانهائى را که در بازار شهر خودشان تهیه کردهاند، به عنوان سوغاتى میدهند. هدیه سفر است دیگر، خوب است. این کار، خیلى کار خوبى است.
بعضیها به عنوان چیز متبرک، از آنجا سوغاتى میآورند؛ تبرکى ندارد. این جانمازهائى که در سنندج و کردستانِ خودمان میبافند، بمراتب از جانمازهائى که از آنجا میآورند، بهتر است. برادر خودتان را تقویت کنید، ساخت دست او را که هم زیباتر است، هم بهتر است، بخرید و این را به عنوان سوغاتى بدهید. این را آنجا ببرید و به افرادى که دوست دارید، سوغاتى بدهید. همه اجناس خودمان همین طور است؛ حالا من جانماز را مثال زدم که مقدس ترین است. اینها را رعایت کنید.
کاش می فهمیدیم
ویژگیهای انسان خردمند درروایات معصومین (ع): خرد واندیشه یکی از بزرگترین نعمت های خدای حکیم و علیم به انسان است وبهره مندی از این نعمت ارزشمند ، آدمی را به موفقیت وسعادت می رساند . در روایات حضرات معصومین (ع) و پیشوایان دینی ، برای انسان خردمند صفات و ویژگیهایی ذکر شده وانجام برخی کارها شایسته چنین انسانی بیان شده است.
احادیث و روایات وارده از
ائمه معصومین (ع):
"انسان خردمند و بابصیرت کسی است که شناخت کامل از زمان و حوادث زمان خود داشته باشد و همیشه در این راستا حرکت کند".
امام علی(ع) میفرمایند:"شش چیز است که با آنها خردهای مردم سنجیده میشود."
آیا تاکنون فکر کرده اید که
چه کاری اخلاقی است و چه کاری اخلاقی نیست؟ وقتی این عبارت را می شنوید که: «فلانی
از اخلاق خوبی برخوردار است» و یا «فلان شخص، بد اخلاق
است»، چه مفهومی در ذهن شما نقش می بندد؟
اگر از شما بپرسند که «خوش اخلاقی چیست؟» چه پاسخی می
دهید؟ حتماً خواهید گفت کسی که همواره لبخند می زند و چهره عبوس و گرفته ندارد و
از روابط عمومی خوبی برخوردار است، فرد خوش اخلاقی است. ولی همه سخن در این است که
شاید این فرد برای دست یابی به منافع خودش چنین برخوردی دارد؟ اگر چنین است، در
واقع، او شما را گول می زند و می خواهد از زودباوری شما سوء استفاده کند در این
صورت، آدم متقلّبی است. پس چگونه می توان او را فردی «خوب»
و «اخلاقی» دانست؟
مطالبی زیبا برای زندگی و درک بهتری نسب به دنیای پیرامون را می توانید در کلیپ زیر ببینید.
دانلود کنید.
روایتی تصویری از برخی آدمهای همین اطراف
گاه انسان گمان می کند که همه دستاوردهای بشر توام با وجه ضد انسانی همراه و اجین شده است. بی عدالتی ها و نابسامانی های را می بینیم که اگر رگ غیرتمان متورم بشود واز این وضعیت بمیریم جای دارد. همین انسانهایی که در کنارمان میزیند آنقدر حقیرند که انسانها را درجه بندی می کنند و به نوع انسان نمی اندیشند. البته این نگاه استعماری در اشخاص و افراد وجود دارد تا چه رسد به حکومت ها و دولت ها.
نمی دانم شاید مدرنیته برای ما این چنین دنیای را خلق کرده است که سگ من ارزش بیشتری نسبت به انسانهای دیگر دارد. هر چه بگویم رسا نیست چون خشمگینم. تصویر زیر را ببینید و خود قضاوت کنید که حال مردمان اطرافمان چگونه است. فقط همین را می گویم که وای بر ما که ارزنی ارزش نداریم و بر این بی ارزشی خود مفتخریم. وای بر ما که چند روزه دنیا را به زندگانی جاوید ترجیح می دهیم. البته زبانمان همیشه دراز است.
گفتاری از حداد عادل از رهبری
بعد از انقلاب که آیتالله خامنهای به عنوان یک حاکم و مسئول (رئیسجمهور و رهبر) مطرح بودهاند، با دیدی در مقیاس ملی و به عنوان یک مسئولیت سیاسی در ادارهی کشور نیز به جایگاه ادبیات توجه داشتهاند و زبان فارسی در اندیشهی ایشان جایگاه دیگری دارد، زیرا زبان فارسی را یکی از ارکان هویت ملی ایرانیان میدانند. ایشان معتقدند که هویت ملی ما را دو رکن مهم تشکیل میدهد: یکی دین اسلام و دیگری زبان فارسی و البته اسلام را در همبستگی ملی مهمتر میدانند. استدلال ایشان هم این است که هنوز مردمانی در ایران هستند که فارسی نمیدانند و به این زبان صحبت نمیکنند، ولی ایرانی هستند و با بقیهی مردم ایران وحدت دارند. عنصر معنوی پیوند این مردم با دیگران دین اسلام است.
اما ایشان در درجهی دوم یک رشتهی پیوند نیرومند و گستردهی تاریخی مهم را نیز همین زبان و ادبیات فارسی میدانند. یکی از پایههای فکری ایشان این است که نهتنها تعارضی بین عشق و علاقه به زبان و ادبیات فارسی با ایمان به اسلام نمیبینند، بلکه معتقدند این دو دست در گردن هم هستند و در طول تاریخ تعامل داشته و مثل آیینه منعکسکنندهی هم بودهاند. ایشان با چنین مبنای فکری سعی کردهاند کشور و ملت را از آسیب این دوگانگی که قبل از انقلاب بین ملیت ایرانی و مسلمانی بهوجود آمده بود و خیلی از روشنفکران به آن دامن میزدند، مصون بدارند.