بعضی وقتا ما هنوز کارمون تمون نشده شروع می کنم خوشحالی کردن. مثل اون بنده خدایی که انتخابات هنوز تموم نشده رفت مصاحبه کرد که من بنده قطعی انتخاباتم!
خوشحالی کرد و جشن گرفت. اما ناگهان.....
ولش کن خودت ببین...
اگر در صدد راه اندازی یک
نشریه دانشجویی هستید، حتماً این مطلب را بخوانید، کمکتون می کنه!
اولین و ابتدایی ترین مرحله این است که شما یک شب در خواب
می بینید که صاحب یک نشریه دانشجویی شده اید و این نشریه تریبونی شده که نوای
مظلومیت شما را آزادانه به گوش جهانیان می رساند. (البته نوع شام در خواب مؤثر
است) و شما فردا که از خواب بیدار می شوید با قدرت و جدیت تمام به دنبال اخذ مجوز
و شروع به فعالیت نشریه خود می روید.
بعد از اخذ مجوز انتشار نشریه که بسته به موضوع آن، از اولین تا هفتمین خوان رستم را باید بگذرانید،به فکر تشکیل یک گروه قوی برای تحریریه و دیگر بخش های نشریه می افتید و ما میدانیم که سارق ادبی و هنری هم که در نشریه ی شما راه ندارد، ما می دانیم؛ شما از جایی مطلب دو دره نمی کنید، ما که می دانیم
اگه خواستی نظرت رو راجع به ما بگو!
خوبیم؟
خیلی خوبیم؟
خیلی خیلی خوبیم؟
اصلا حرف نداریم؟
آخرت وبلاگیم؟
نمی دونم . هر کدام رو که نظرته بگو؟
نگفتی هم نگفتی.
برو ادامه مطلب یه چیز مهمی بهت بگم.......
حکیمی بر سر راهی می گذشت . دید پسر بچه ای گربه خود را در جوی آب می شوید .
گفت : گربه را نشور ، می میرد !
بعد از ساعتی که از همان راه بر می گشت دید که بعله ... !
گربه مرده و پسرک هم به عزای او نشسته .
گفت : به تو نگفتم گربه را نشور ، می میرد ؟
پسرک گفت : برو بابا ، از شستن که نمرد ، موقع چلاندن مرد !
چهار نفر بودند بنام های همه کس - یک کس - هر کس و هیچ کس
یک کار مهم وجود داشت که میبایست انجام می شد و از همه کس خواسته شد آن را انجام دهد .
همه کس میدونست که یک کسی آن را انجام خواهد داد .
هر کسی میتوانست آن را انجام دهد اما هیچ کس آن را انجام نداد .
یک کسی از این موضوع عصبانی شد به خاطر اینکه این وظیفه همه کس بود .
همه کس فکر می کرد هر کسی نمی تواند آن را انجام دهد اما هیچ کس نفهمید که هر کسی آن را انجام نخواهد داد .
سرانجام این شد که همه کس یک کسی را برای کاری که هر کسی نمی توانست انجام دهد و هیچ کس انجام نداد سرزنش کرد .
شخصی شنید که در شب قدر هزار مرتبه سوره إِنّا أنزلناهُ، باید خواند آن شب هزار مرتبه سوره مبارکه را خواند. متأسفانه إِنّا أنزلنا فی لیلة القدر… میخواند صبح آن روز او را دیدند که تسبیح در دست دارد و میگوید هُ هُ هُ هُ … به او گفتند چرا چنین میگویی؟ گفت: دیشب هُ إنّا أنزلناه را نگفتهام، اکنون دارم جبران میکنم.
این روزها خیلی راجع به یارانه غیر نقدی یا سبد کالایی خبرها و تحلیل هایی زیبایی می شنویم. البته من نمی دانم خوب است یا نه. اما یادم هست که می گفتن صنعت گدا پروری داریم ما!
خدایا چگونه است که اینگونه است. دم عید است سبد کالایی هم در راه است. تصویر زیر را زیبا و مدرنی را برای دریافت سبد کالا تصویر کرده است که از مسئولین خواهشمندیم هر چه سریع تر در جهت توسعه دولت الکترونیک کوشا باشند. اینهم ایده. نگی نگفتی!
خانم گوینده در عابر بانک: بدو بیا یارانتو بگیر نقد نقد بدو بدو
لطفا برای دریافت یارانه حواستان به گونی باشد
به امید دیدار
در دنیایی که ما برای خودمان ساختیم. شهری که از پس اندیشه هایمان مدرن شده است دیگر جایی برای درختان نگذاشته و آنها را فراری داده است. درختانی که چندی است نمی توانند نفس بکشند فرار را قرار ترجیح داده اند. زمانی هم می رسد که انسانها هم از دست دستاورهای خود فرار کنند چون هدف خود را گم کرده اند. البته فرار می کنند تا بچویند هدفشان را. من که چنین می پندارم شما چطور؟